پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 8:6 عصر
* خدا را شکر
آخرین لقمه را برداشته بودم که فهمیدم داخل غذا مو بود ! (2/10/1389)
* خدا را شکر
آن انگشتم که لای در رفت انگشت کوچکم بود . آنهم انگشت کوچک دست چپ. (2/10/1389)
* خدا را شکر
لباسم وقتی به بخاری خورد و سوخت ، که کهنه بود و کثیف. (22/10/1389)
کلام آخر :
الف ) گوش اگر گوش من و ناله اگر ناله ی توست ... آنچه البته به جایی نرسد فریاد است
ب ) نمی دانم مصلحت هست این پُست را هم به طنز آغشته اش کنم یا نه . به هر حال اگر می خواستم به طنز آغشته اش کنم می گفتم : خدا را شکر آنچه پاره شد شلوار بود .
ج ) بر کوتاهی این پّست خرده نگیرید چون این نوشته تکمیل خواهد شد ، فقط بگذارید باز هم برایم حوادث رخ دهد تا شکریّه اش را بسازم. ثانیا می دانستم کیه که بخونه . حالا که اصلا کسی بخوانش نیستید پس هرچه کوتاه تر بهتر.
نوشته شده توسط محمد | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
با تنهایی چه کنم
تنهام احساس نیاز به یه همدم دارم
به یکی از دختر های همکلاس خود پیشنهاد ازدواج دادم
موهام کمه و ریزش داره
هم سن و سالای خودمو میبینم حسرت میخورم
اثر بخیه
از نابار وری تا ناباوری
پاسخ به چند پرسش
بهشت بی قانون
پروسه ای به نام ندانستن مهارتهای زندگی
خدا هنوز مجانیست
از گاو پرستی هندی تا گاو پرستی ایرانی
جاده در دست تعمیر است
معری ناتمام (جاده ای در دست تعمیر!)
خودم جان ! تولدت مبارک
[همه عناوین(29)]
تنهام احساس نیاز به یه همدم دارم
به یکی از دختر های همکلاس خود پیشنهاد ازدواج دادم
موهام کمه و ریزش داره
هم سن و سالای خودمو میبینم حسرت میخورم
اثر بخیه
از نابار وری تا ناباوری
پاسخ به چند پرسش
بهشت بی قانون
پروسه ای به نام ندانستن مهارتهای زندگی
خدا هنوز مجانیست
از گاو پرستی هندی تا گاو پرستی ایرانی
جاده در دست تعمیر است
معری ناتمام (جاده ای در دست تعمیر!)
خودم جان ! تولدت مبارک
[همه عناوین(29)]