سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اگر مستحبات واجبات را زیان رساند بنده را به خدا نزدیک نگرداند . [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 8:6 عصر

* خدا را شکر

آخرین لقمه را برداشته بودم که فهمیدم داخل غذا مو بود ! (2/10/1389)

* خدا را شکر

آن انگشتم که لای در رفت انگشت کوچکم بود . آنهم انگشت کوچک دست چپ. (2/10/1389)

* خدا را شکر

لباسم وقتی به بخاری خورد و سوخت ، که کهنه بود و کثیف. (22/10/1389)

کلام آخر :

الف ) گوش اگر گوش من و ناله اگر ناله ی توست ... آنچه البته به جایی نرسد فریاد است

ب ) نمی دانم مصلحت هست این پُست را هم به طنز آغشته اش کنم یا نه . به هر حال اگر می خواستم به طنز آغشته اش کنم می گفتم : خدا را شکر آنچه پاره شد شلوار بود .

ج ) بر کوتاهی این پّست خرده نگیرید چون این نوشته تکمیل خواهد شد ، فقط بگذارید باز هم برایم حوادث رخ دهد تا شکریّه اش را بسازم. ثانیا می دانستم کیه که بخونه . حالا که اصلا کسی بخوانش نیستید پس هرچه کوتاه تر بهتر.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ