سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چون تنگدست شدید به صدقه دادن با خدا سودا کنید . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 89 بهمن 3 , ساعت 7:0 عصر

بله ، اول بهمن شده بود و هم تولد خودم و هم تولد پدرم. ( خوش سلیقگی رو کیف می کنین؟!)

از اونجایی که کسی نبود این وظیفه ی خطیر و اورژانسی رو انجام بده و بگه تولدت مبارک . و از اونجایی که کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من و نیز از اونجایی که بچه یتیم بند نافش رو خودش می برّه ، علی القاعده ، تولد خودشو هم خودش باید به خودش تبریک می گفت دیگه !

منم اینکار رو در وبلاگ کردم اما موندم تو یه بحث ادبیاتی که امید وارم شما منو کمکم بکنین . کم کم نکنین ها کُمکَم بکنین.

اما اون سوال ادبیاتی اینکه اگر آدم بخواد تولد خودشو به خودش تبریک بگه چی بگه ؟

بگه خودم جان ! تولدت مبارک ؟ یا بگه خودم جان تولدم مبارک ؟

 

ناگفته نماند سه روز پیشش به مزار پدر رفتم و عملا پیش پیش بهش گفتم تولدت مبارک هرچند جوابی نداد.

شب تولدشم یه پیامک ساختم و به دیگر فرزندان ایشون عملا تبریک گفتم که عبارت بود از:

در رثای عارفی شهرت گریز ... اهل ایمان ، اهل تقوا و تمییز

می فرستم یک پیامک سویتان ... خود شریکم در غم بابایتان

باشد امشب لیلة المیلاد او ... می کنم اکنون به نیکی یاد او

هست نام کوچکش امـّیدعلی ... پیرو دین رهرو مولا علی(ع)

شهرت فامیل او معصومی است ... خادم جمهوری اسلامی است

در هزار و سیصد و هفده بزاد ... اول بهمن به دنیا پا نهاد

در هزار و سیصد وهشتاد و هفت ... روح پاک او از این دنیا برفت

مرغ جانش از تن خاکی رهید ... سوی بام ِ قربِ جانان پر کشید

چار ِ آبان بود روز رحلتش ... رحلتش باشد نشانِ شهرتش

کام آخر :

الف) بادم جان ! تولدت مبارک.

ب) گوش اگر گوش من و ناله اگرناله ی توست ... آنچه البته به جایی نرسد فریاد است.

 

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ