سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با پاداش دادن به نیکوکار بدکار را بیازار . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 90 تیر 26 , ساعت 4:32 عصر

سلام . امروز نیمه ی شعبان است . دیشب که شب عید بود می خواستم بروم سمت مسجد که دیدم راه بندان شده نگو افراد نیکوکار داشتند شربت پخش می کردند و با این کارشان راه را بند آورده بودند . کارشان طبق قوانین بین المللی صحیح نیست اما دل را چه می توان کرد در همین فکر ها بودم که فهمیدم برای اینکه دیرم نشود مجبورم موتور بگیرم این هم یکی دیگر از آداب و رسوم ما ایرانی هاست که وقتی دیرمان می شود به راحتی می توانیم موتور بگیریم آخر موتوری ها خیلی راحت می توانند لایی بکشند و از قوانین تخلف کنند . کارمان طبق قوانین بین المللی صحیح نیست اما دل را چه می شود کرد.

خلاصه رفتم سمت موتوری ها و گشتم یکی شان را که ریش سفید تر بود و معلوم است زن و بچه دار هست و روی موتورش هم علائم مذهبی نصب کرده پیدا کردم . آخر این هم از آداب ما ایرانی هاست که روی اتومبیل و موتور هایمان شعار های مختلف می نویسیم  کارمان طبق قوانین بین المللی صحیح نیست اما دل را چه می توان کرد ؟

حالا اینجا را خوب داشته باشید :

 توی دلم گفتم بگذار یه چند تومن پول گیر این بابا بیاید که ظاهرا از دیگران بهتر است . قبول دارم قضاوت صحیحی نیست اما دل را چه می شود کرد .

وقتی رسیدیم در مسجد گلبانگ اذان و چراغانی های دور مسجد فضا را معنوی کرده بود هرچه به راننده ی موتور گفتم چقدر تقدیم کنم گفت قابلی ندارد . نگرفت ! نگرفت که نگرفت .

کلام آخر :

الف ) قبول دارم که طبق قواعد بین المللی صحیح نیست اما دل را چه می توان کرد؟

ب ) امروز از بچه ی برادرم که از انگلیس آمده و مدتی را مهمان ماست پرسیدم بدی ایران به نظرت چیه ؟ گفت اینکه اسمش ایرانه . گفتم پس باید اسمش چی می بود ؟ گفت : بهشت

ج) چه می شد همین یک عیب را نداشتیم و قانون گریز نبودیم؟

د) گوش اگر گوش من و ناله اگر ناله ی توست ...... آنچه البته به جایی نرسد فریاد است



لیست کل یادداشت های این وبلاگ