پرسید :
اینکه یک روحانی مظلوم به خاطر دفاع از یک دختر بدحجاب چشم خود را از دست بدهد تقصیر کیست؟
گفت :
به نظر من عمدهی تقصیر به گردن همان دختر بدحجابی است که ساعت ده شب با آن وضع در خیابان راه میرود و زمینهی تعرض و مزاحمت اراذل و اوباش به خود را فراهم میآورد... وقتی با آرایش و پوشش عجیب و غریب شهوت انگیز در شهر جولان میدهند و دل جوانان را میبرند، باید بدانندکه گاهی نمیتوان عواقبش را کنترل کرد...
گفتم :
نه ! من معتقد نیستم عمده ی تقصیر به عهده ی همان دختر باشد. حاج آقا شما که خود تحصیلات حقوقی و قضایی دارید و استاد همه ی ما کم سواد ها و یبسواد ها هستید استحضار دارید که عمده ی تقصیر به عهده ی مباشر جرم است نه سبب . چه رسد که حتی شاید بتوان گفت آن دخترک نه سبب بوده و نه مباشر . اگر هم سبب بوده قوی نبوده .
پس جسارت مرا بپذیرید . چون برای اینکه وانمود کنم آدم روشنفکری هستم و طرفدار جمع کنم مجبورم طرف آقایون اونطرفیون را بگیرم . البته اینها هم زرنگ تر از این حرفها شده اند و دیگر گول طرفداریهای تصنعی ما را نمی خورند !! و من اینجا می شوم مرغی که در عزا و عروسی سر بریده می شود . از اینطرف مانده و از آنطرف رانده !
ولی از جدی گذشته ! جدا من معتقد نیستم عمده ی تقصیر به عهده ی آن دخترک باشد می دانید چرا ؟ اصلا فرض کنین من اون دختره ام می دانید چی می گفتم ؟ می گفتم آخه بابا من کی گفتم این لات های اراذل شتر چموش شهوتشون رو در خونه ی من بخوابونن من فقط خودم رو بزک کردم که جلوه گری کنم و از من خوششون بیاد نه اینکه ...شون بیاد . ثانیا گیرم که گفته باشم . کی گفتم به سمت من حمله ور شن و بدون مهارت در عشقبازی , بلکه تجاوزکارانه به من هجوم عدوانی ببرن؟ ثالثا گیرم که خواستار تجاوز بوده باشم . کی گفتم به سر اون روحانی مظلوم اون بلا رو بیارن و به ایشون حمله ور شن ؟ می بینید حاج آقا ؟ این یک پروسه است .
یه سوال : شما فیلم اون شیری که توی سیرک با شنیدن غرش شیر ماده تحریک می شه و به جوون مردم حمله می کنه و خون خالیش می کنه رو دیدین؟ ماده شیری در قفس می غرد , شیر نری در قفس صدای ماده شیر را می شنود , تحریک می شود به جان مربی سیرکی می افتد که او را از دشت و آزادی به بند کشیده و خیال می کند که دارد او را تعلیم می دهد . نه این شیر اسرار صحیح زیستن را تعلیم ندیده , اسرار خوب خدمت کردن به مربی سیرک را تعلیم می دیده . بگذریم .
خلاصه جوون مردم را خون خالی می کند و پلیس هم دیر می رسد و دریغ از اسلحه ی بیهوشی . مثل همیشه زود بازده ترین و سلبی ترین اقدام رخ می دهد . آری شیر در قفس نر را می کشند و شیر در قفس ماده را سنبل شیطنت و فساد و افساد می پندارند و مربی سیرک می شود مظلوم ترین جوون روزگار. نمی گویم تشبیهم صحیح است و بلکه اصلا نمی گویم قصد تشبیه دارم . اما می گویم زبان حال آن دختر , همان زبان حال شیر ماده است بلکه قدری تند تر . می گوید بابا تو که شیر نیستی آدمی . گیرم که من انسانی را تحریک کرده باشم آیا تو ای انسان تو ای اشرف مخلوقات و تو ای خلیفه الله تو نیز باید مثل یک شیر درنده خو , درندگی کنی؟ افساری به شتر شهوتت بزن
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
تنهام احساس نیاز به یه همدم دارم
به یکی از دختر های همکلاس خود پیشنهاد ازدواج دادم
موهام کمه و ریزش داره
هم سن و سالای خودمو میبینم حسرت میخورم
اثر بخیه
از نابار وری تا ناباوری
پاسخ به چند پرسش
بهشت بی قانون
پروسه ای به نام ندانستن مهارتهای زندگی
خدا هنوز مجانیست
از گاو پرستی هندی تا گاو پرستی ایرانی
جاده در دست تعمیر است
معری ناتمام (جاده ای در دست تعمیر!)
خودم جان ! تولدت مبارک
[همه عناوین(29)]