سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه خداوند، بنده ای از امّتم را دوست بدارد، محبّتش را در دل های برگزیدگانش، در جان های فرشتگانش و ساکنان عرشش می افکند، تا دوستش بدارند . به حقیقتْ چنین کسی، دوستدار خدا است . خوشا به حالش! و اورا در روز قیامتْ نزد خداوند، حقّ شفاعت است . [.رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
دوشنبه 90 خرداد 23 , ساعت 11:19 عصر

پرسید :

اینکه یک روحانی مظلوم به خاطر دفاع از یک دختر بدحجاب چشم خود را از دست بدهد تقصیر کیست؟

 

گفت :

 


به نظر من عمده‌ی تقصیر به گردن همان دختر بدحجابی است که ساعت ده شب با آن وضع در خیابان راه می‌رود و زمینه‌ی تعرض و مزاحمت اراذل و اوباش به خود را فراهم می‌آورد... وقتی با آرایش و پوشش عجیب و غریب شهوت انگیز در شهر جولان می‌دهند و دل جوانان را می‌برند، باید بدانندکه گاهی نمی‌توان عواقبش را کنترل کرد...

 

گفتم :

 

نه ! من معتقد نیستم عمده ی تقصیر به عهده ی همان دختر باشد. حاج آقا شما که خود تحصیلات حقوقی و قضایی دارید و استاد همه ی ما کم سواد ها و یبسواد ها هستید استحضار دارید که عمده ی تقصیر به عهده ی مباشر جرم است نه سبب . چه رسد که حتی شاید بتوان گفت آن دخترک نه سبب بوده و نه مباشر . اگر هم سبب بوده قوی نبوده .

پس جسارت مرا بپذیرید .  چون برای اینکه وانمود کنم آدم  روشنفکری هستم و طرفدار جمع کنم مجبورم طرف آقایون اونطرفیون را بگیرم . البته اینها هم زرنگ تر از این حرفها شده اند و دیگر گول طرفداریهای تصنعی ما را نمی خورند !! و من اینجا می شوم مرغی که در عزا و عروسی سر بریده می شود . از اینطرف مانده و از آنطرف رانده !

ولی از جدی گذشته ! جدا من معتقد نیستم عمده ی تقصیر به عهده ی آن دخترک باشد می دانید چرا ؟ اصلا فرض کنین من اون دختره ام می دانید چی می گفتم ؟ می گفتم آخه بابا من کی گفتم این لات های اراذل شتر چموش شهوتشون رو در خونه ی من بخوابونن من فقط خودم رو بزک کردم که جلوه گری کنم و از من خوششون بیاد نه اینکه ...شون بیاد . ثانیا گیرم که گفته باشم . کی گفتم به سمت من حمله ور شن و بدون مهارت در عشقبازی , بلکه تجاوزکارانه به من هجوم عدوانی ببرن؟ ثالثا گیرم که خواستار تجاوز بوده باشم . کی گفتم به سر اون روحانی مظلوم اون بلا رو بیارن و به ایشون حمله ور شن ؟ می بینید حاج آقا ؟ این یک پروسه است .

یه سوال : شما فیلم اون شیری که توی سیرک با شنیدن غرش شیر ماده تحریک می شه و به جوون مردم حمله می کنه و خون خالیش می کنه رو دیدین؟ ماده شیری در قفس می غرد , شیر نری در قفس صدای ماده شیر را می شنود , تحریک می شود به جان مربی سیرکی می افتد که او را از دشت و آزادی به بند کشیده و خیال می کند که دارد او را تعلیم می دهد . نه این شیر اسرار صحیح زیستن را تعلیم ندیده , اسرار خوب خدمت کردن به مربی سیرک را تعلیم می دیده . بگذریم .

خلاصه جوون مردم را خون خالی می کند و پلیس هم دیر می رسد و دریغ از اسلحه ی بیهوشی . مثل همیشه زود بازده ترین و سلبی ترین اقدام رخ می دهد . آری شیر در قفس نر را می کشند و شیر در قفس ماده را سنبل شیطنت و فساد و افساد می پندارند و مربی سیرک می شود مظلوم ترین جوون روزگار. نمی گویم تشبیهم صحیح است و بلکه اصلا نمی گویم قصد تشبیه دارم . اما می گویم زبان حال آن دختر , همان زبان حال شیر ماده است بلکه قدری تند تر . می گوید بابا تو که شیر نیستی آدمی . گیرم که من انسانی را تحریک کرده باشم آیا تو   ای انسان تو   ای اشرف مخلوقات و تو   ای خلیفه الله تو نیز باید مثل یک شیر درنده خو  , درندگی کنی؟ افساری به شتر شهوتت بزن



لیست کل یادداشت های این وبلاگ