وبلاگ :
بشوي اوراق اگر همدرس مايي ... که علم عشق در دفتر نباشد
يادداشت :
معري ناتمام (جاده اي در دست تعمير!)
نظرات :
0
خصوصي ،
7
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
سيد
سلام محمد گرامي
ياد يه غزل خودم افتادم که يکي دو بيتش اينه:
باران ببار شايد اگر ديرتر شود
اين قامت خميده نصيبش تبر شود
خاکستريم و تشنه يک نم طراوتيم
بر باد مي رويم اگر ديرتر شود
شاد باشيد برادر و هميشه با طراوت
سال نو هم مبارک
پاسخ
عليكم السلام چقدر جالب است كه نوشته هاي من و شما شبيه اند. از قضا اشعارتان هم براي من دلنشين و گويي حرف دل من است . آيا اين تشابه ادبيات ، مفهومي دارد؟ حتي من يكبار متني را خواندم و خوشم آمد و خيلي به حرف دل من نزديك بود ، بعد از پايان متن ، بطور اتفاقي نام نويسنده اش را خواندم نويسنده اش شما بوديد. و آن نوشته ، داستاني بود از دختركي معصوم در كتاب رمضان ضيافت الهي